انجمن علمی-پژوهشی فقه و اصول

متعلق به گروه فقه و اصول مجتمع آموزش عالی بنت الهدی (رض)

بسمه تعالی

با توجه به اهمیت دروس فقهی و اصولی و کاربرد آن در حیات بشری ، اهتمام ورزیدیم
تا این رشته راهمراه با مشارکت اساتید و طلاب به پویایی برسانیم
باشد تا در سایه عنایات الهی و توجهات امام عصر(عج) به این مطلوب نائل آییم

انجمن علمی-پژوهشی فقه و اصول

متعلق به گروه فقه و اصول مجتمع آموزش عالی بنت الهدی (رض)





به نام خدا


انواع اسناد بین المللی:

برخی از آنها به صورت اعلامیه اند که ضمانت اجرایی حقوقی ندارند ولی احیاناً هنجارساز هستند و زمینه های فرهنگی را آماده می کنند تا تبدیل به اسناد دارای ضمانت اجرا شوند. مثلاً اعلامیۀ جهانی حقوق بشر به خودی خود الزام آور نیست، اما وقتی تبدیل به یک نرم جهانی شد جزء قواعد آمره می شود و الزام آور می گردد و حتی بر کشوری که عضو آن اعلامیه نباشد، تحمیل می گردد.

بخش دیگر از اسناد در قالب کنوانسیون ها یا معاهدات هست. کشورها نمی توانند جدا از یکدیگر زندگی کنند و طبیعتاً در ابعاد مختلف با دیگر کشورها روابطی برقرار می کنند. 

به طور مثال در بُعد فرهنگی و اقتصادی و نظامی و آموزشی و سیاسی و ... . از آنجا که اسلام یک دین جهانی هست، پس به برقراری روابط اهتمام ویژه ای دارد. در روابط بین المللی، معاهدات بین المللی نقش مهمی را ایفا می کنند و موجب ارتباط کشورها با یکدیگر می شوند. پس اصولی بر این روابط حاکم است که چگونگی این روابط را تعیین می کند. برخی از آن اصول در منشور ملل متحد پذیرفته شده است. 

مثلاً در مادۀ 1 بند 2 منشور ملل متحد که به مصابۀ قانون اساسی جامعۀ بین المللی است، اهداف سازمان ملل متحد را بیان می کند. نکتۀ بعدی که در بند 2 مطرح می شود اینست که: یکی از اهداف مهم تشکیل سازمان ملل متحد گسترش روابط دوستانه در میان ملل است. اما این گسترش روابط مبتنی است بر احترام به اصل حقوق برابر. (منظور این است که کشورها باید در قد و قامت مساوی با هم ظاهر شوند) لذا مسلمانان لایحۀ کاپیتولاسیون و همچنین رابطۀ استثمارگری را نمی پذیرند. حق تعیین سرنوشت درواقع به منزلۀ استقلال کشورهاست و کشور دیگری حق مداخله ندارد. چنانچه این اسناد واسطه ای شوند برای دخالت در امور داخلی سایر کشورها از طرف حقوق بین الملل محکوم می شوند.

ویژگی های این اسناد:

اولاً این اسناد وسیلۀ سلطۀ فرهنگی غرب بر مسلمانان است. چنانچه در مادۀ 1 اعلامیۀ حقوق بشر آمده است: «همۀ افراد بشر آزاد به دنیا آمده اند». در سال 1948 به این نتیجه رسیدند که خداوند آنها را آزاد آفریده است؛ همچنان که امام علی (ع) می فرمایند: «یا بُنَی لاتَکن عَبدَ غَیرٍ قَد جَعَلَکَ الله حُراً». از نظر غربی ها خداوند اختلافی است؛ یعنی در فرهنگ غربی همانی را می پذیرند که با همان فرهنگ لیبرالیسم «ارزش های خودشان» قابل قبول است. آنها حتی ننوشته اند که انسان آزاد خلق شده تا اشاره ای به خالق کرده باشند بلکه نوشته اند آزاد به دنیا آمده اند. در مادۀ 21 بند 3 ارزش های خود را مطرح کرده و می گویند خواست مردم باید مبنای اعتبار و اقتدار یک حکومت باشد. در تفکر اسلامی آمده است: «إن الحُکم إلا لِله» حکم فقط برای خداست ولایت نیز فقط از آن خداست. یا در جای دیگر آمده: «إنَّما وَلیّکُمُ الله وَ رَسولُهُ وَ الَّذینَ آمنوا الذینَ یُقیمُونَ الصَلاة و یُوتُونَ الزَکاة و هُم الراکعون»

ثانیاً غربی ها ساختارهای مسلمانان را بهم زده اند؛ چنانچه در مادۀ 29 بند 2 اعلامیۀ حقوق بشر عوامل محدودیت ساز حقوق آزادی ها را بیان می کند: 
احترام به آزادی دیگران    
نظم عمومی
اما اگر غیر از این دو بود همه چیز با توافق جایز می شود. نویسندۀ آمریکایی آقای آندرو آلتمن در کتابی به نام مجموعه مباحثی بر حقوق و درآمدی بر فلسفۀ حقوق فصل پنجم نوشته است: «آیا همجنس بازی جرم است یا خیر؟ می گوید خیر، چرا باید جرم باشد؟ بلکه فقط چیزی جرم است که ضرر داشته باشد. اگر ضرری نداشته باشد اشکالی ندارد». آنها با این قولشان به هنجارهای مسلمانان تعدی کرده اند. مثلاً:
عبارت ذیل آمده است: Consenting Adults؛ یعنی رضایت بزرگسالان (افراد بزرگسالی که هر دو راضی هستند به همجنس گرایی). لذا در تفکر غربی با رضایت و توافق همه چیز حل می شود و حتی در کشورهای اسلامی هم این مساله را جا انداخته اند. ازدواج سفیدی که در رسانه ها و افکار عمومی مطرح شده یعنی همین. ازدواجی که فاقد هیچگونه نتیجه و هدفی است و فقط طرفین راضی هستند. 
کنوانسیون رفع کلیۀ اشکال تبعیض علیه زنان نیز یکی دیگر از راه های تعدی به آنهاست. به این صورت که ابتدا عنوان آن را یک عنوان خوب مطرح می کنند که کسی نتواند به آنها اشکالی بگیرد. مثلاً مادۀ 1 همین کنوانسیون تبعیض را به گونه ای تعریف می کنند که خودشان می خواهند. یعنی می گویند هرگونه تفاوتی بین مرد و زن تبعیض است و به همین مبنا دیگر کسی نه مکان اختصاصی دارد و نه هیچ چیز دیگر اختصاصی. لذا حتی در کشورهای اسلامی این مسأله به این صورت جا افتاده است که زن و مرد هیچگونه فرقی با هم ندارند (پس هرگونه تمایز یا تفاوت یا استثناء یا محدودیت ها، تبعیض نامیده می شود). مثلاً مسلمانان در بحث ارث مطرح می کنند که مرد بیشتر از زن ارث می برد؛ ولی آنها قائل هستند که مسلمانان محکوم به تبعیض زن و مرد هستند در صورتی که خودشان 13 قرن از مسلمانان عقب هستند. ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه در صفحۀ 148 تا 162 می گوید: «زنان اروپایی تا پایان قرن 19 دارای کمترین حقوقی بودند که به رسمیت شناخته شده باشد. مثلاً در سال 1883 برای اولین بار براساس لایحه ی دولت بریتانیا حق مالکیت را برای زنان قائل شد. از طرفی خود ویل دورانت در ادامه می گوید که این مساله تنها برای این صورت گرفت که با انقلاب صنعتی به نیروی کار ارزان و فراوانی احتیاج داشتند؛ لذا زنان را وارد عرصه کردند و آنها را در مقابل مزد کم و کار زیاد به بیگاری گرفتند. 
در سال 585 میلادی در فرانسه سمیناری برگزار شد که موضوع آن بررسی داشتن روح زنان یا نداشتن آنها بود و بعد از کلی چالش به این نتیجه رسیدند که بله زنان هم روح دارند ولی روح آنها حیوانی است». سال 585 میلادی با سال 620 میلادی که اسلام ظهور کرد فاصلۀ چندانی ندارد. اسلام در آن زمان که کسی برای زن ارزشی قائل نبود، جایگاهی ویژه قائل شد به نحوی که امام علی (ع) فرمودند: «زن ریحانۀ بهشتی است» و همچنین رسول خدا (ص) فرمود: «ما أکرمَ النساء إلا الکریم و لا أهانَهُنَّ إلّا الئیم، جز انسان های فهمیده کسی به زن احترام نمی گذارد و جز انسان های پست کسی به زن ها توهین نمی کند».  پس این کنوانسیون به عنوان طرفداری از زن، کرامت را از او می گیرد. مثلاً در مادۀ 16 می گوید: «زن حق دارد مثل مرد هر شغلی را برگزیند». لذا برخی کشورها مثل عربستان بحث حق تحفظّ را مطرح کردند یعنی در معاهدات بین المللی کشورها با هم یک نظر نیستند و اختلاف دیدگاه وجود دارد. لذا می گویند اگر کشوری از یک ماده ای پنج بخش آن را نمی پذیرد از حق تحفظّ استفاده می کند که در کنوانسیون 1969 کشور وین حقوق معاهدات مادۀ 19 و 20 و 21 شرایطش را مطرح کرده است. برخی از کشورهای اسلامی برای متهم نشدن به عقب افتادگی این کنوانسیون را می پذیرند. ولی با آن قسمت که می گوید: «زن آزاد است هر شغلی داشته باشد» مخالف هستند؛ چون غربی ها معتقدند زن حق دارد به راه های نامشروعی بپردازد و کسب درآمد کند که به آنها کارگران جنسی می گویند. 
آقای ابراهیم حسینی در کتاب فمنیسم به یازده سؤال پاسخ داده اند از جمله این سؤالات اینکه:
مهم ترین موارد تعارض و تفاوت نگرش فمنیستی با دیدگاه اسلام چیست؟ از آنجا که میان شیعه و سنّی این بخش مشترک است و طبق آیۀ قرآن و تمام مذاهب اسلامی یک جواب مشترک آمده است: 
قصاص بین زن و مرد: 
طبق آیۀ (یا أیُّها الَّذینَ آمنوا کُتِبَ عَلَیکُم القصاص فِی القتلا) و آیۀ دیگر (الحرُّ بِالحرّ و العَبدُ بالعَبد و الاُنسی بِالاُنسی) بین زن و مرد تفاوت وجود دارد که هر کدام فلسفه های خاص خود را دارند.
گناه بین زن و مرد: 
در اینجا هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و هر دو به یک اندازه عقاب می شوند. خداوند در سورۀ مائده آیۀ 32 می فرماید: (کَتَبنا لِبَنی إسرائیل أنَّهُ مَن قَتَلَ نَفساً بغیر نفسٍ أو فسادٍ فی الأرض فکَأنَما قَتَلَ الناسَ جمیعاً ...). در تفکّر اسلامی جایی که بحث ارزش مطرح می شود می گوید: «مَن عَمِلَ صالحاً مِن ذَکرٍ أو اُنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیباً». چه در جهات منفی و چه در جهات مثبت بین زن و مرد تفاوتی وجود ندارد مگر در مسأله تقوا که قرآن کریم می فرماید: «إنَّ أکرمکُم عند الله أتقیکم». در بحث حقوق طبیعتاً برای هر کسی به اندازۀ وظایفی که به عهده دارد به همان اندازه حقوقی دارد. مثلا از آنجا که مردان وظیفه تامین معاش خانواده را به عهده دارند، دیه ی آنها دو برابر زنان است.
عدّه نگه داشتن بین زن و مرد: 
آیۀ 227 سورۀ بقره درباره عده ی زنان می فرماید: «المطلقاتُ یتربصنَ بأنفسهنَّ ثلاثة قروء و لایحلُ لهنَّ أن یکتمنَ ما خلق الله فی أرحامهنَّ إن کنّ یؤمنَّ بالله و الیوم الآخر و بعولتهنَّ أحق بردهن فی ذلک إن أرادوا إصلاحاً». 
لذا شبهه مطرح می کنند که: 
چرا مردان نیاز نیست عده نگاه دارند، اما زنان باید عده نگاه دارند؟ 
پاسخ: 
آیه 221 سوره بقره پاسخ به این شبه است که می فرماید: «نسائکم حرث لکم». به عبارتی زن زمینه ای است که فرزند در وی قرار می گیرد.
نیاز به اذن پدر در ازدواج دختر باکره:
بحث دیگر این است که مشهور فقها مطرح می کنند که دختر خانمی که قبلاً ازدواج نکرده است، برای ازدواج خود نیاز به اذن ولی دارد. قرآن کریم به آقایان خطاب می کند و می فرماید: «و لاتَنکِحوا المشرکات».  یعنی شما مردان با زنان مشرک ازدواج نکنید. ولی وقتی نوبت به خانم ها می رسد، به پدرانشان خطاب کرده و می گوید: «و لا تُنکِحوا المشرکین». یعنی پدران، دختران خود را به ازدواج مردان مشرک درنیاورید. در آیۀ 238 سورۀ بقره آمده است: «و إن طلقتموهنّ من قبل أن تمسوهن و قد فرضتم لهن فریضة  فنصفه ما فرضتم إلا أن یعفون أو یعفو الذی بیده عقدةُ النکاحمقصود از کسی که به دستش گره نکاح است، ولی می باشد. 
فلسفه حکم:
یکی از فلسفه های این حکم الهی، حمایت از دختران است. یک روانشناس به نام دالسون  که اهل آمریکا بوده و 40 سال کار مطالعه شناختی زنان را داشته، می گوید: «تنها نقطه ضعف خانم ها احساساتی بودنشان است». شهید مطهری در مورد زن می گوید: «زن شاهکار خلقت است». خدا در آفرینش عالم یک رسالت بزرگی را به زنان سپرده است. یعنی 100 مرد هم که باشند نمی توانند این وظیفۀ خانم ها را انجام بدهند. هدف آفرینش این است که انسان خلیفه الله باشد و انسان بوسیلۀ تربیت خلیفه الله می شود حال تربیت را خدا به عهدۀ زن و مرد گذاشته، اما عاطفه و احساس مهم ترین ابزار تربیتی هستند که خدا این دو را در وجود زنان قرار داده است. پس چون پدر همجنس خودش را بهتر می شناسد لذا خداوند انتخاب همسر برای دخترش را به عهده اش گذاشته است. از طرفی اگر پدری از اختیار خود سوء استفاده کرده و مانع ازدواج دخترش با هم کفو گردد، دختر می تواند به حاکم شرع رجوع کند تا حکم ولایت پدر ساقط می شود.
قضاوت زنان:
بحث قضاوت که نیاز به یک روحیۀ باصلابتی دارد که مناسب زنان نیست؛ چون آنها براساس احساس و عواطف از حقوق خود یا دیگران گذشت می کنند. 
شهادت زنان:
در بحث شهادت زنان نیز قرآن می فرماید: «و استشهِدوا شهیدَین من رجالکم». استشهاد یعنی به شهادت گرفتن که می گوید: 2 نفر شاهد مرد باید باشد تا بیّنه باشند. در ادامه جایی که یک مرد نباشد، می گوید: «و إن لم یکونا رجلَین فرجلٌ و امرأتان». یک آقا و دو خانم نیاز است. در ادامه می گوید علت این است که: «أن تظنّ إحداهما فَتُذکّر الله»، یعنی اگر یکی از این دو خانم یادش رفت، دیگری یادآوری کند. طبیعت عاطفه و احساس این است که هم در مرحلۀ ضرب و هم در مرحلۀ ادا کم می آورد و می گوید نکند دارد حق پایمال می شود. این مواردی که بیان شد علت و فلسفۀ احکام نبودند، بلکه فقط بخشی از حکمت ها احکام است. در روانشناسی ثابت شده است که فردِ احساساتی روحیۀ ضبط کمتری دارد، بالخصوص  و اکثر زنان اینگونه اند. 
در بحث قضائی 3 مسئله مطرح است:
ادعا (یعنی فرد به نفع خودش ادعا کند) 
زن و مرد در ادعا با هم برابرند.
اقرار (علیه خودش چیزی بگوید)
زن و مرد در اقرار نیز با هم برابرند.
شهادت (برای شخص ثالثی که نه نفعی می بری و نه ضرری می کنی، شهادت می دهی). 
اما در این مرحله خداوند تکلیف شهادت را از دوش زنان برمی دارد و از طرفی هم می خواسته حقوق مردم پایمال نشود. 
تعدد همسر:
یکی دیگر از مسائل اسناد بین المللی که با چالش های زیادی روبه رو است تعدد زوجات برای آقایان است. 
خداوند در سورۀ نساء آیۀ 3 می فرماید: «و إن خِفتُم ألّا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النّساء مثنی و ثُلث و رُباع و إن خفتم...». یعنی برای مردها این حق انتخاب 4 همسر وجود دارد. چرا؟
پاسخ:
این حکم واجب نمی باشد، بلکه می گوید: «در شرایط خاص راه را برای مردان باز است». مثال: در آلمان بعد از جنگ جهانی دوم 6 میلیون از زنان دست به اعتصاب و راهپیمایی زدند و درخواست شوهر کردند و گفتند طبق قانون اسلام با ما رفتار کنید. صدراعظم آلمان از الأظهر مصر پرسید که قانون اسلام در این موارد چه می گوید؟ گفتند: تعدد زوجات. اما صدراعظم آلمان نپذیرفت و در نتیجه فساد در بین آنها رواج پیدا کرد. عبارت «Birth out side of marriage» یعنی تولد خارج از کانون خانواده و اطفال نامشروع که در آمریکا به 51 درصد می رسند. اسلام نهایت محبت و عاطفه را بین زن و مرد برقرار می کند. اما در یک شرایط خاص مثل جنگ، زلزله و بلایای طبیعی که موجب مرگ بیشتر مردان می شود و زنان زیادی بدون سرپرست باقی می مانند، اجازۀ ازدواج مجدّد صورت می گیرد. در ازدواج مجدّد قبل از اینکه حقی برای مرد در نظر گرفته شود، حقی برای زنان در نظر گرفته شده است. چون در ازدواج مجدّد مردها با زنانی که شوهر دارند، ازدواج نمی کنند؛ بلکه با زنانی ازدواج می کنند که به دلایلی آمادگی ازدواج را دارند ولی شرایط برایشان محققّ نمی شده است. غربی ها به این نتیجه نرسیدند و فساد در بین آنها رواج پیدا کرد. امام علی (ع) فرمودند: «اگر خلیفۀ دوم (عمر) ازدواج موقت را منع نمی کرد، جزء انسان های شقی دنبال زنا نمی رفتند». البته امکان سوء استفاده برخی افراد تبهکار وجود دارد. 
علی بن یقطین از اصحاب خاص امام کاظم (ع) بود که یک روز از حضرت می پرسد: نظر شما در مورد ازدواج موقت من چیست؟ حضرت فرمودند: برای چه؟ گفت: چون شما و خاندان اهل بیت (ع) فرموده اید که ثواب زیادی برای این کار وجود دارد. حضرت فرمودند: این را برای تو نگفته ایم تو خود همسرِ نیکی داری. ما این سخن را برای آن جوانی گفتیم که در اوج نیازهای جنسی است ولی امکان ازدواج برایش وجود ندارد و برای برآوردن غرایز خود دست به عمل نامشروعی زند. البته این مثال یکی از مصادیق این سخن می باشد. بعد از جنگ در ویتنام افراد بسیاری بدون همسر باقی ماندند که با مشکل روبه رو شده بودند. این توقع نابه جایی است که انتظار داشته باشیم که همه ی زنان مانند زینب کبری (س) و فاطمه زهرا (س) و همه ی مردان مانند ابوذر و سلمان باشند. لذا اسلام به حکم ازدواج موقت خواستار قاعده مند کردن این رابطه است. آقای برتراند راسل می گوید: «ما غربی ها ازدواج بی حد و حصر را قبول داریم، ولی ازدواج اسلامی که براساس ضابطه است را قبول نداریم». مثلاً قانون کشورشان این است که یک مرد بیشتر از یک زن نباید در شناسنامه اش ثبت شود اما از آن طرف با هر چقدر که خواست می تواند رابطه برقرار کند. پس ازدواج موقت راهی برای هوس رانی و شهوت رانی نیست؛ بلکه حقوق اسلامی را باید طبق اخلاق اسلامی رعایت کنیم. 
ارث:
یکی دیگر از موارد مبحث ارث زن و مرد است. قرآن کریم می فرماید: «یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظّ الاُنثیین». یعنی ارث مرد 2 برابر زن می باشد. چرا؟ 
چون در جاهلیت عرب زنان ارث که نمی بردند هیچ، بلکه وقتی شوهرشان از دنیا می رفت خودِ زن او هم به ارث می رسید به پسر بزرگتر خانواده که آن پسر یا زنِ پدرش را می فروخت یا اینکه خودش با او ازدواج می کرد. در اروپا هم اینگونه بوده است. آقای گوستالوبون محققّ مشهور فرانسوی می گوید: «اولین نظام حقوقی که حقِ ارث بردن را برای زن به رسمیت شناخت نظامِ اسلام بوده است». منتها یک اصل و یک فرع وجود دارد. یعنی حق و تکلیف باید متوازن باشد، یعنی وظایف زنان با مردان تفاوت دارد. وقتی مرد باید مخارج زندگی را تأمین کند و برای زن و فرزندش تمام امکانات را فراهم کند، دامنۀ اختیارات او نیز بالا می رود. یعنی تلازم حق و تکلیف اقتضاء می کند که اگر کسی تکالیف بیشتری داشته باشد، یک سری اختیارات و توانمندی های بیشتری هم به او داده می شود تا در ادارۀ تکالیفش به مشکلی برخورد نکند. لذا قرآن می فرماید: «الرجال قوامون علی النساء بما فضلّ الله بعضهم علی بعض و بما أنفقوا من اموالهم». مردها قوّام هستند نه قیّم. در تفکر اسلامی زن و مرد ، هر دو موجود با شعور و مستقلی هستند که برای خود تصمیم می گیرند. اما وقتی آقایی قوّام خود و خانواده اش به شمار می رود، پس باید نفقۀ (لباس و پوشاک، خرج مسافرت و تحصیل، غذا و ...) آنها را نیز بپردازد و... . پس باید در قبال این تکالیف، باید هزینه ای هم به دست مرد برسد تا بتواند کنار بیاید. در قانون اساسی اصل 75 می گوید: «اگر مجلس طرحی داد که قوه مجریه و رئیس جمهور و همکارانش فلان عمل را انجام دهند پولِ این طرح از کجا می آید؟» اگر قرار باشد مرد این همه وظایف اقتصادی داشته باشد که زن ندارد از یک جایی باید تأمین شود، پس ارث مرد 2 برابر زن می شود. به همین دلیل گفته اند دیۀ زن نصفِ مرد است و دیۀ مرد 2 برابر زن می باشد. چون مردها باید هزینه های زن را تأمین می کردند. لذا وقتی از دنیا رفت زن او کسی را ندارد که نیازهایش را تأمین کند پس باید دیه را به او 2 برابر بدهند تا بتواند زندگی اش را بگذراند. از طرفی هم چون زن هیچگونه وظیفۀ اقتصادی در قبال تأمین نیازهای مادی مرد و فرزندانش نداشته است لذا وقتی از دنیا می رود به مرد دیۀ کمتری می دهند چون نیازی به دیه دادن به او نیست. 
اشتغال:
حق اشتغال زنان هم بحث دیگری است که به آن اشاره می کنیم. کتاب حضور زن در فعالیت های اجتماعی نوشتۀ آقای طاهریان، چاپ مؤسسۀ آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) حضرت آیت الله مصباح می باشد که آیات فراوان قرآن در این موضوع را جمع آوری کرده است. کتاب دیگری در این زمینه به نام «حقوق مادری در مبانی قانون گذاری اسلام و کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» نوشتۀ سرکار خانم فاطمه همدانیان زیرنظر سرکار خانم میرخانی می باشد. پرسش و پاسخ های دانشجویی جلد 38 و 39 نوشتۀ آقای ابراهیم حسینی در مورد حقوق زنان طبق قرآن و نهج البلاغه توضیح داده شده است.
شهید مطهری می گوید: «اگر کسی حق اشتغال زنان را انکار کند جنایت کرده به حقّ بشریت». علت آن است که خداوند وقتی استعدادهایی را به زنان می دهد به آنها حقّ استفاده کردن هم داده است. 
آنچه در بحث اشتغال زنان مطرح می گردد این است که: 
اشتغال زن یک رخصت است نه وظیفه. 
یعنی مرد باید زن خود را تأمین کند نه زن مرد خود را. در بعضی جاها اشتغال زنان واجب کفایی می شود. مثلاً در مسئله پزشکی که زنان دچار بیماری های خاص می شوند و طبق نظریۀ محرم و نامحرم که باید رعایت شود نیاز به پزشک معالج زن احساس می شود.
رعایت اولویت ها:
آنچه که اسلام گفته اوّل رعایت اولویت ها و دوّم نحوۀ ورود است. 
اولویت اول خانم این است که خوب شوهرداری کند. چون لطیف است مثل گل و طاقت کار و وظایف سنگین را ندارد. لذا روایت می فرماید: «المرأة ریحانة لیست بقهرمانه». یک نویسندۀ غربی می گوید: «زنانی که بیرون اشتغال دارند دچار فشار مضاعف می شوند». مقام معظم رهبری و امام خمینی (ره) و شهید مطهری و هزاران هزار شخصیت برجستۀ اسلامی و دینی را مادرانشان تربیت کرده اند. تمام مصیبت ها و جنایت های صورت گرفته در عالم نتیجه بی تربیتی است که این امر به زنان و مادران بر می گردد. لذا یکی از سیاست های کشورهای غربی اینست که زنان را مشغول بیرون کرده و فرزندان را به مهد کودک بردند تا فرزندان را حیوان تربیت کنند. یعنی یک موجوداتی که فقط دارای غرایز و شهوات هستند.
اولویت دوم نحوۀ ورود است.  یعنی: زن باید شغل هایی متناسب با روحیه و قدرت بدنی اش انتخاب کند. مثلاً معلّمی، پزشکی، پرستاری و...، که مردها در این جایگاه ها نمی توانند به خوبی ایفای نقش داشته باشند، نه اینکه مهندس معدن و وزنه بردار و رانندۀ ماشین های سنگین و... . پس تقسیم کار باید متناسب با منطق و روحیه افراد باشد. نکتۀ آخر این است که زنان بعد از ایفای نقش همسری و مادری می توانند به فعالیت های اجتماعی بپردازند. اما وقتی زنی وارد محیط جامعۀ اشتغال می شود، باید صحیح و عاقلانه و عفیف رفتار کند. یعنی حجاب خود را رعایت کند و از اختلاط بپرهیزد و عفاف در کلام نیز داشته باشد.
لذا اسلام با اشتغال زنان نیز مخالفتی ندارد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی